۱.«حریق خزان بود...» در شروع آلبوم با صدای کر شروع میشود و شما هنوز نمیتوانید حدس بزنید که با چه فضایی روبرو هستید. قطعا قبل از گوش کردن آلبوم با دیدن نام علیرضا قربانی این تصور را داشتید که قرار است یک موسیقی سنتی گوش کنید. یا یک موسیقی کلاسیک ایرانی، چیزی که در مدار صفر درجه یا شب دهم شنیدید. اما این تصور کاملا اشتباه است. اگر موسیقی را جدی دنبال میکنید در همین ابتدا باید یک نکته مهم را دریافته باشید. صدای گروه کر نشان دهنده این است که شما با یک موسیقی روایتی طرف هستید. موسیقی که احتمالا داستانی در خود دارد و شما را ناخودآگاه آماده میکند تا به شعر بیشتر توجه کنید. در واقع شعر را در مقام یک روایت که با موسیقی همراه شده گوش کنید. همینطور هم هست. چه در ترک اول آلبوم با نام حریق خزان که بر روی شعری از فریدون مشیری ساخته شده است و چه در ترکهای بعدی آلبوم این حس روایتگونه را به خوبی درک میکنید. انتخاب شعر از این بابت به نظر مهمترین ویژگی آلبوم است. اما تنها این شعر خوب نیست که تاثیر گذاری موسیقی را زیاد میکند. برخورد آهنگساز با شعر و بیان آن با ابزار مختلف و فضاسازی در راستای مفهوم شعر از ویژگیهای مهم حریق خزان است.
۲.هرچند در سالهای اخیر خیلی از آهنگسازان و خوانندههای موسیقی ایرانی تلاش کردند تا ارتباطی بین شعر نو و موسیقی ایرانی برقرار کنند. اما حقیقت آن است که هنوز مشکلات اساسی در این زمینه وجود دارد. هنوز اغلب آلبومهای موسیقی ایرانی که تولید میشوند در آنها از اشعار حافظ و سعدی و مولانا استفاده شده. اشعار حریق خزان از از اشعار فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج و سهراب سپهری انتخاب شدهاند. سه شاعری معاصر که هر کدام صاحب سبک بودهاند. هرچند آهنگساز یا خواننده(هر کدام که وظیفه انتخاب اشعار را به عهده داشتند) در گزینش اشعار وفادار نبودند، اما خروجی پیوستگی خوبی دارد. به طور مثال در آهنگ حریق خزان که بر اساس شعری از فریدون مشیری ساخته شده با اینکه به نظر آهنگساز با انتخاب سختی همراه بوده، اما تنها جملاتی از شعر را انتخاب کرده است که با حال و هوای تنظیم و آهنگش همخوانی داشته و به ساختن اوج و فرودهای آهنگ کمک میکرده. یا در آهنگ ارغوان سروده هوشنگ ابتهاج که شعری اجتماعی و سیاسی به نظر میآید و از این لحاظ میتوان آن را با زمستان مهدی اخوان ثالث مقایسه کرد، پیوستگی و تقدم و تاخر اشعار برای آهنگساز و خواننده اهمیت چندانی نداشته و سعی شده تا بیشتر مفهوم اشعار رسانده شود.
۳.مهیار علیزاده هرچند نام آشنایی در موسیقی ایرانی نیست و معروفترین اثر او همین همکاریاش با علیرضا قربانی است، اما میتوان گفت که حداقل دید متفاوتی به آهنگسازی دارد. سبک آهنگسازی او اگر چه در دسته کلاسیک ایرانی قرار میگیرد، اما فضای جدیدی را در این سبک تجربه کرده است. علیزاده از متدهای معروفی که در موسیقی ایرانی از آن استفاده میشود پیروی نکرده. موسیقی او ادواری نیست و بخش زیادی از آهنگسازی او مربوط میشود به فضاسازی توسط ارکستر زهی که قرار است خواننده را در ادای بهتر اشعار کمک کنند.
۴.به خوبی پیداست که علیزاده از تنظیم شلوغ در این آلبوم پرهیز کرده است. هرچند هارمونی به خوبی در آلبوم حفظ شده است و صدای خوبی از ارکستر میشنوید، اما رنگ آمیزی ارکستر به گونه انجام شده است که هیچ کدام از سازها تحت تاثیر دیگری قرار نگیرد. حتی اگر کمی دقیقتر به آلبوم گوش کنید خطهایی که یک ساز بادی یا حتی ویولن دوم در ارکستر ملودی خاصی را مینوازند میتونید از هم تفکیک کنید. البته بخشی از این کیفیت هم مدیون صدابرداری و میکس خوب آلبوم است. برعکس تمام تنظیمهای کلاسیک ایرانی که معمولا سازهای سنتی را هم در ارکستر میگنجانند، شما در این صدای هیچ ساز ایرانی را نمیشنوید. هرچند در بعضی از قطعات و میزانها این احساس را میکنید که سولوی یک تار یا یک کمانچه کم است یا مثلا به جای فلوت یا کلارینت تنظیم کننده میتوانست از نی استفاده کند که بیشتر رنگ و بوی ایرانی داشته باشد، اما با این حال این برمیگردد به سلیقه آهنگساز و تنظیم کننده و از این بابت نمی توان ایرادی به آن گرفت. سلیقه تنظیم کننده در این آلبوم اینگونه بوده که ساز ایرانی در ترکیب ارکستر قرار ندهد. شاید بتوان آهنگسازی و تنظیم خوب علیزاده را بتوان با دو آهنگ انتهایی آلبوم به نامهای «خاطرات» و «زندگی، رنگ» بهتر ارزیابی کرد. به علاوه با وجود اینکه آهنگسازی اثر تا حد زیادی مبتنی بر اشعاری بوده که آهنگساز از آنها استفاده کرده، اما حتی اگر آواز را از موسیقی جدا کنید، باز هم موسیقی به تنهایی میتواند برای شنونده جذابیت داشته باشد.
۵.اینکه خواننده جایگاه صدای خودش را بداند و درست جایی بخواند که بیشترین توانایی را در آنجا دارد ویژگی بسیار بهتری است تا اینکه از صدایی با گستره بالاتر اما با قدرت کمتر برخوردار باشد. هرچند قربانی پیش از این هم در ارکستر ملی و در کارهایی مانند مدار صفردرجه و شب دهم قدرت صدای خودش را به رخ کشیده بود، اما در این آلبوم با صدایی جا افتادهتر و پختهتر روبرو هستید. از تحریرهای عجیب و غریب حتی در آواز ترک سوم آلبوم خبری نیست ولی در عوض لحن خواننده هم در آهنگهایی که حالت روایتگونه دارند این حس را منتقل میکند. قربانی در واقع شعر را فدای آواز نکرده و هنگام شنیدن موسیقی چیزی که توجه شما را بیش از همه جلب میکند، شعر است. آواز، آهنگسازی و تنظیم، همگی انگار با هم یکدست هستند که احساس بهتری از شعر را دریافت کنید. خواننده به خصوص در آهنگ «حریق خزان» و «ارغوان» مجال بیشتری داشته تا لحن را با حال و هوای شعر و آهنگ همخوان کند. پختگی صدا در اجرای این آلبوم، لحن و وفاداری به شعر و از همه مهمتر آوازهایی که بوی تکرار و کلیشه را نمیدهند، در کنار هم باعث شده تا علیرضا قربانی بهترین اثرش را در میان آثار سالهای اخیرش خلق کند.
javahermarket
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->